... نمی فهمم این همه خاک از کجا می یاد ... تو اتاقم ... رو همه چیز یه وجب خاکه ... منم که حساس! ... بعد از اتاق تکونی ... فقط ۲۴ ساعت زمان کافیست ... تا همه چی در اتاق ... به رنگ خاکستری تمایل پیدا کنه! ...
... خیلی حسه خوبی دارم ... در پوست خود نمی گنجم! ... برای ... برگزاری نخستین اجلاس شهرداران کلانشهرها و پایتختهای آسیایی ... در تهران ... دقیقا هفته ی دیگه ... دلایله خوشحالی بنده فعلا قابله وصف نمی باشد ... تا اطلاع ثانوی ...
هنوز امیدوارم ... شاید منم مثله خیلی های دیگه ... زیادی امید دارم (وارم!) ... بیچاره همسرش ... اونم همینطور ... و تمامه کسانیکه هنوز دست از تلاش برنداشتن ... برای پیدا کردن اثری از ... پزشک تیم امید کوهنوردی ایران ... هنگام صعود به یکی از قله های هیمالیا سقوط کرده ... ۱۵ روز گذشته ... ولی پیداش نکردن ...
یک داستان تکراری ... تهران ... زمستان ... برف ... یخ زدگی معابر ... شهرداری ... پخش هزاران تن شن و نمک ... کمک به عبور و مرور ایمن خودروها ... در مقابل : آسیب غیر قابل جبران به محیط زیست ... آسیب به سطح معابر اعم از اسفالت ٬ بتون ٬ سنگ فرش ٬ موزائیک و خوردگی آنها ... آسیب دیدگی ریشه درختان و فضای سبز ... آسیب به مزارع جنوب تهران و ...
... یکی ازم پرسید ... دعوت بهتره یا آواز گنجشکها ... به فکر رفتم ... فیلم و سینمای ایران ... نمی دونم چی بگم ... موارد زیر شاید گویای میزانه داغی دله من باشد :
تعریف سینما در ایران:
- موضوعات فیلمها : ۹۹٪ داستان عشقی دختر و پسرها اعم از موفق یا ناکام + ۱٪ سایر
- نحوه جذب مخاطب : ۵۰٪ بازی خواهران محبوب بازیگر 50%گذشتن از خط قرمزهای فرضی و دیالوگهای مثلا سیاسی
- تعداد کل سینماها : چیزی در حدود 700 سالن (برای ملموس شدن این عدد لازم به توضیح است که تعداد سالنهایی که به نمایش فقط یک فیلم در آمریکا می پردازند در برخی موارد از 4000 سالن نیز فراتر می رود!!!)
- رکورد فروش : کمی بیش از 2 میلیارد تومان (که تقریبا برابر با 2 میلیون دلار می باشد ؛ برای این عدد نیز پیشنهاد می شود به این مثال توجه کنید ... فروش فیلم انیمیشن ماداگاسکار2 ، فقط در هفته ی اول معادل با 63 میلیون دلار بوده است!)
- اهداف مراجعه کنندگان به سینما : الف- تماشای فیلم 2% ب-نبود فضایی دیگر برای گذران وقت و علاف نبودن در خیابانها علی الخصوص برای زوجین قانونی و غیر قانونی و مجردها! 49% ج- موارد الف و ب 49%
- کارهایی که تماشاچیان در سینما انجام می دهند : الف- خوردن تنقلات از قبیل کالباس ، چیپس و پفک ، ذرت بو داده! 30% ب- جلسات دو نفره زوجین جوان با موضوعاتی همچون ازدواج و خیانت! 25% ج- گوش دادن به مباحث مطروحه در گزینه ب و گاها دیدن حرکات فیزیکی آنها 24% د- انجام شیطتنت های خاص افراد مجرد و بیکار حاضر در سالن 20% و- تماشای فیلم 1% (1% دیگه افرادی که به قصد تماشای فیلم وارد سینما شدند جذب یکی از گزینه های ب ، ج ، د می شوند!!)
- بصورت خلاصه این موارد نیز از خصوصیات سینمای ایران است: نبود منشی صحنه در فیلمها (برخی اشتباهات فاحش در فیلمها بدین علت است) ، نبود بازیگران مناسب و همسن با نقش ها (که بالاجبار سن بازیگر در فیلم به طرز اغراق آمیزی کم و یا زیاد می شود) ، کیفیت پایین ضبط و پخش صدا و تصویر (dolby ، 3D ، 1080p کاملا با سینمای ایران غریبه می باشند) ریسک بالای سرمایه گذاری در تولید فیلم (که متعاقبا هزینه تولید فیلمها غیر از دستمزدها چیزی نزدیک به صفر است) و ...
حالا منم از اونی که سوال کرده می خوام بپرسم: ... کدومشون بدتره ... وضعیت سینماها یا نداشتن ABS ماشینا ؟!!!
رشته کلام از دستم در رفته ... نمی دونم چرا جدیدا ... جای حروف روی کیبورد رو قاطی می کنم ... بیشتر هم دست راستم قاطی داره ... میخوام ن بزنم م میشه ! ... و می زنم ولی . می شه ... حروف ح خ ج هم که عذاب الهیه ! ... امروز هم ... موسم (موشوارم!) اینقدر چرب بود! که ... تو دست لیز می خورد ...
دروغگویی آدما کم بود ... ABS نداشتن ماشینا هم کم رو مخم بود ... تازگیها بد خواب هم شدم !!!
... بازم جای شکرش باقیه ... هنوز اشتهام رو از دست ندادم!!! ... برای آگاهی از ارتباط من و شکم به مثال زیر توجه کنید:
فرض می کنیم من حاوی اطلاعات فوق العاده محرمانه ، سری و حیاتی می باشم ... آدمهای بد این داستان تصمیم به ربودن من می گیرن ... تا به خواسته شوم خود که همانا دریافت اطلاعات سری می باشد ، برسند ! ... از آنجایی که با زبان خوش به خواسته آنها تن نداده ! ... آدم بدها تصمیم داشته از طرق دیگر من را به حرف زدن وادار نمایند ... شکنجه! ... این انسانهای از خدا بی خبر از مدتی قبل من را زیر نظر داشته و با تمامی خصوصیات و نقطه ضعفهای بنده آشنایی کامل داشته ... و بیهوده وقت خود بابت شکنجه های جسمی و روحی متداول نمی کنند ... آنها به خوبی می دانند ... کلید حل مشکلاشان گشنگی دادن به من است! ...
ولی آنها نمی دانند که :
- اصلا نیازی نیست که خیلی زیاد به من گشنگی بدن !
- نیازی نیست که یک هفته یا حتی یک روز به من گشنگی بدن!
- چند ساعت گشنگی نیز برای من کشنده می باشد!
- تهدید شدن به موارد بالا نیز برای من بمنظور افشای اطلاعات، زیاد و غیر قابل تحمل بوده!
فقط و فقط کافیست : آنها مرا تهدید به تاخیر یکساعته وعده غذایی امروز کنند !!!